یادداشتی ازرئیس انجمن جمعیت شناسی ایران به مناسبت روزجهانی جمعیت
بسمه تعالی
در ربع آخر قرن بیستم و پس از آن با مطرح شدن و توجّه به «توسعه پایدار» بطور فزایندهای مسایل و چالشهای اکولوژیک و زیستمحیطی مورد توجه قرار گرفت و مطالعات و پژوهشهای متعدد و متنوعی در این زمینهها شکل گرفته و به انجام رسید. در دهه ۱۹۷۰ صاحبنظران ابعاد و جنبههای مختلف مرتبط با توسعه به این نتیجه رسیده و بر آن تأکید کردند که به منظور نیل به توسعه پایدار:
از یک سو کشورهای پیشرفته صنعتی میبایست استفاده بیرویه و لجامگسیخته از منابع و مخازن طبیعی که پیامد آن تخریب محیط زیست و بهمخوردن تعادل اکولوژیک است را متوقف کنند؛
و از سوی دیگر کشورهای در حال توسعه که عموماً در آن زمان رشد انفجاری جمعیت را تجربه میکردند میبایست تعدیل رشد جمعیت را در دستور کار خود قرار دهند. کشور ما ایران در دهه ۱۳۳۰ به رشد انفجاری جمعیت رسید و چنین رشدی که میزان رشد سالانه حدود ۳ درصد بود چند دهه ادامه پیدا کرد. نقطه اوج رشد انفجاری جمعیت در دهه ۱۳۶۰ بود. پس از سرشماری سال ۱۳۶۵ مشخص شد که میزان رشد سالانه طبیعی جمعیت به 3/2 درصد و میزان رشد مطلق جمعیت (با احتساب مهاجرپذیری) به رقم بیسابقه حدود ۴ درصد رسیده است. به همین سبب در اولین برنامه توسعه بعد از انقلاب اسلامی (72-1368) تعدیل میزان رشد جمعیت مورد توجه و در دستور کار قرار گرفت. باتوجه به زیرساختهاو زمینهسازیهایی که از دو دهه قبل از انقلاب شکل گرفته بود با کاهش اساسی و مستمر باروری میزان رشد جمعیت بطور فزایندهای کاهش یافت و در سال 1400 به کمتر از یک درصد رسیده است. در دهه ۱۳۸۰ سطح زاد و ولد و باروری کشور به زیر سطح جانشینی رسیده و اساسیترین چالش جمعیتی حال حاضر را شکل داده است. در سطوح پایین مرگ و میر، سطح جانشینی باروری میانگین 2/1 زندهزائی برای هر زن در طول دوره باروری (TFR) برآورد شده است. ضرورت دارد برای پرهیز از ورطه رشد منفی جمعیت با توانمندسازی جوانان، ایجاد اشتغال و تسهیل ازدواج شاخص TFR از حدود 1/8 به بیش از سطح جانشینی برسد. چنانچه در دهه آتی دستگاه برنامهریزی و سیاستگذاران جبران مافات دو دهه اخیر را نموده و با استفاده از پنجره جمعیتی، که تا دو دهه دیگر بسته خواهد شد، توانمندسازی جوانان و تسهیل ازدواج را مجدّانه در دستور کار خود قرار دهند مطمئناً شاخص TFR به سطح جانشینی و احتمالاً اندکی هم بالاتر از آن خواهد رسید و کشور در ورطه رشد منفی نخواهد افتاد.
در این نوشتار بیش از این قصد اطاله کلام ندارم و فقط با توجه به اینکه در ابتدا اشارهای به توسعه پایدار و مسایل زیستمحیطی و اکولوژیک و لزوم توجه فزاینده به آنها داشتم نکتهای را لازم است در مورد کشورمان خاطرنشان سازم. سه دهه رشد انفجاری جمعیت که تا اواسط دهه ۱۳۶۰ ادامه داشت و منجر به حدود سه برابر شدن تعداد جمعیت گردید پیامدهایی در ارتباط با نیازها واستفاده از منابع و امکانات و به تبع آن بروز چالشهای زیست محیطی و اکولوژیک داشته است. در نیم قرن اخیر بطور فزاینده کشور در معرض تنش آبی (Water Stress) قرار گرفت و اخیراً زمزمه کمآبی (Water Shortage) به گوش میرسد. تعداد چاههای عمیق حفر شده در کشور در نیم قرن اخیر به بیش از پانزده برابر رسیده و به نوبه خود نقش مهمی در شکلگیری مسایل و چالشهای زیست محیطی و اکولوژیک داشته است. ازجمله خشک شدن رودخانهها (به ویژه زایندهرود)، خشک شدن و یا کم آب شدن دریاچهها و تالابها و اخیرا فاجعه فرونشست زمین به ویژه در استانهای پرجمعیت کشور با نگاهی تخصصی و کارشناسی لازم است این گونه مسایل و چالشها که در هرحال در میان همه عوامل، سهدهه رشد انفجاری جمعیت نیز نقش مؤثری در ایجاد آنها داشته مدنظر قرار گیرد. در این صورت تعدیل میزان سالانه رشد جمعیت از حدود ۴ درصد در دهه ۱۳۶۰ به کمتر از یک درصد فرصتی به دست میدهد که بهتر، روانتر و با هزینههای کمتر به مسایل زیست محیطی و اکولوژیک پرداخته و برای آنها چارهاندیشی کرد. چنانچه بعد از دهه ۱۳۶۰ رشد جمعیت تعدیل نمیشد حدود ۸۵ میلیون نفر رقم فعلی جمعیت کشور به بیش از دو برابر رسیده بود و مسایل و چالشهای زیست محیطی و اکولوژیک به مراتب فاجعهآمیزتر میبود. شایان ذکر است که، به قول پروفسور هاچینسون (Hutchinson)، در بستر توسعه مردم و وجدان جمعی مسایل و چالشها را حس میکنند و جلوتر از برنامهریزان و سیاستگذاران دست به اقدام میزنند. منتهی نقش و وظیفه برنامهریزان و دولتها این است که مددکار و یاور مردم در این زمینهها باشند. در هرحال، همانطوریکه قبلاً هم گفته شد، پرهیز از رشد منفی جمعیت و رسیدن TFR به سطح جانشینی نیز میبایست مجدّانه مدنظر باشد.